میم مثلِ تو !
دست ها ی من
5 ش : با ف یکتا رفتیم بام و ریواس . خدا رو شکر .
جمعه : مح و همسر و مامبزرگ اومدن برای ناهار . با سم کوکی درست کردیم .
الان : مامان با بقیه پارکه . خونه تنهام .
کم شدن
امروز هم دلم میخواست با مام راه بیفتیم و بریم ولی سر یه حرفی بدجور حالم گرفته شد و بیخیال همه چی شدم.
درست کردن کارت پستال ها رو چند روزه شروع کردم . خدا بخواد .
کمک خدااااااا
سه ش رفتم خونه سوره و برای مهموناش غذا و اینا درست کردم .
این هفته کلاس تشکیل نشد .
دیشب خونه خاله ن مهمون بودیم برای پ ا گ ش ا .
امروز مح و سم و سوره اینجا بودن. بعدتر من و مام و حس رفتیم خونه دایی مج برای دیدن زی نب .
فردا قراره بریم خونه عمه ز . ولی نمی دونم چی بشه .
فیلم now is good و you are not you دیدم .
هر چی خودت می خوای
5ش : صب خبری نبود . شب رفتیم رستوران پا گشا ! و بعد خونه سوره اینا .
ج : عصر با سوره رفتیم جشن نیمه شعبان باغ زعفرانیه .
ش : حالم خوب نبود . معده و روده و دل درد و .. .
1ش : امروز نیمه شعبانه . تا یک ساعت و نیم دیگه مهمون غریبه داریم .
2 تا از کتابایی که امانت گرفته بودم خوندم . یکی هم در حال خوانشم .
دست از طلب ندارم
یکشنبه صب هماهنگ کردیم و با مامان و خواهر و مامانش و خواهرش رفتیم پل طبیعت و ناهار خوردیم .
دوشنبه حالم خیلی بد بود هم جسمی هم روحی .
سه شنبه کلاس کنسل شد . سوره اینجا بود . رفتیم خرید ( مثلا گوشی مامان). شب تر مح و همسرجانش اومدن و کلی شاد و خندون بودیم . خدا رو شکر .
امروز 4ش رفتم کلاس تذهیب همه چی خوب پیش رفت .
* این هفته با ح س ن ا سعدی و حافظ کار کردم .